پيرمردي براي جواني، از موجود غريبي در دريايي كه اهالي نام «گوسالۀ دريايي» را بر آن گذاشته‌اند، با جديت سخن مي‌گويد. او معتقد است كه بسياري از اهالي بومي اين موجود را ديده‌اند و به وجود آن اعتقاد دارند. جوان كه اين موضوع را افسانه پنداشته؛ در بعد از ظهر همان روز، كنار دريا، متوجه صحبت‌هاي زن و مردي شده و درمي‌يابد كه زن هم‌چون حيوانات داراي دمي است كه آن را زير دامن بلند خويش پنهان مي‌كند. جوان با اشتياق نزد پيرمرد بازگشته و آن‌چه را كه شنيده، بازگو مي‌كند. اما پيرمرد حاضر به قبول اين ماجرا نيست و با پافشاري اعلام مي‌‌كند كه گوسالۀ دريايي و حتي پري دريايي وجود دارد اما اين كه انساني دم داشته باشد خيالي بيش نيست. اين مجموعه، دربردارندۀ 19 داستان كوتاه طنز و سورئاليستي تحت پاره‌اي از اين عناوين است: دمپايي مفرغي؛ رويا در مهتابي؛ تمساح؛ فرار به اسپانيا؛ وحشت كهن؛ ملاقات بي‌ثمر؛ و بوقلمون كريسمس.