توضیحات درباره کتاب
يونگ در كتاب «انسان در جستجوي هويت خويشتن»، تنگناهاي روانشناختيِ پيشِ ِ روي انسان ِ شوريدهي اوانِ قرنِ بيستم را ميكاود. او كه دانشي عظيم از اسطورهشناسي و دين، وَ ضمير ناخودآگاهِ انسان دارد، بر اهميتِ كنكاش و تفحص و خودكاويِ فرد از خويشتن در مواجهه با پيچيدگيهاي دوران معاصر، تأكيد ميكند. ماهيتِ روياها و اهميت ِ نمادها، نقشِ ناخودآگاه و جستارِ فردانيت، موضوعاتِ اصليِ سلسله مقالاتِ اين كتاب هستند. و چيزي كه بيش از همه بر آن تأكيد ميورزد، نقشيست كه مخزنِ عظيمِ نمادها و كهنالگوها و تجارب ِ مشتركِ بشر، در همهي قومها و نسلها، در سرنوشتِ او دارد؛ اصطلاحِ يونگ در وصفِ اين مخزن، ناخودآگاه جمعي يا collective unconscious است.
او بر اين باور است كه انسان با غور و نگاه به اين ساحتِ عظيم ِ نمادگونه، دركي عميق از خود و جهانِ پيرامونش يافته و زيستي معنادارتر و كاميابتر خواهد داشت. ايدهي مهم و اصليِ ديگرِ يونگ، چيزيست كه او از آن با عنوانِ خويشتنِ در سايه يا Shadow Self ياد ميكند، و آن را جوانبِ منكوب و مبهمِ روانِ فرد ميداند. بهباورِ يونگ اگر انسان اين بخش از روانِ خود را بازيابد و بكاود، كشاكشها و تناقضهاي زندگيِ نازيستهاش را درخواهد يافت كه در سطح كلان و همهي بشريت، معضلاتِ جمعيِ نوعِ انسانِ مدرن برملا خواهد شد. و چنين است كه با پذيرش و پيوندِ اين بخشهاي گسسته و منكوب، در روندي كه او فردانيت يا indivisuation ميخواند، فرد و همهي بشريت به زيست و زندگيِ يكپارچه و اصيل و لاجرم توازن و هارموني دست خواهند يافت.
موضوعاتِ گستردهاي همچون آيين گنوسي، فلسفه و اشراق و معنويت و تحليل و بررسي ِ روانكاوانهي آنها از جانبِ نظريهاي كه خودِ يونگ مبدع آن است و با عنوانِ گونهها يا تايپهاي روانشناختي شناخته ميشود، مضامين اصلي كتاب هستند. يونگ در بخشهاي ميانيِ كتاب، مراحلِ زيست و زندگيِ انسانِ كهن يا به زعمِ خودِ وي Archaic man، را برميشمارَد و نظرياتش را در پارهاي از موارد در مقابل با ديدگاههاي زيگموند فرويد مطرح ميكند.
در قسمتهاي پاياني كتاب، يونگ به ادبيات هم نقبي ميزند و حتي فصلي جداگانه را به فرضياتِ اصليِ روانشناسيِ تحليلي كه خود وضع كرده اختصاص ميدهد. و در نهايت دو فصل ِ آخر كتابِ “انسان در جستجوي هويت ِ خويش” مسئلهي معنويت ِ انسان ِ مدرن و امروزي را در دورانِ پساجنگِ اول جهاني پيش ميكشد و آن را با شكوفاييِ اشراق و گنوسيگرايي در سدهي دومِ مسيحي قياس كرده، رواندرمانگرِ نوعيِ مدرن را همچون كشيشِ آن دوران ميانگارَد. در اين كتابِ خوشنوشت، همدلي و شفقت ِ يونگ را در تحليلهاي خردمندانه و هُشيوار از وضعِ انسان به وضوح ميتوان ديد.