توضیحات درباره کتاب
گفت: «مردمان باستان معتقد بودند گربهها نُه روح دارند، چون خودشان با يك روح نميتوانستند در برابر بيماريها و فجايع طبيعي مقاومت كنند؛ همين كه به آنها مبتلا ميشدند، زود ميمردند ولي گربهها در مقابل بيشتر آن فجايع مقاومت كردهاند و تا امروز ماندهاند. انسان با تمام نيروها و ادياني كه به آنها ايمان داشته است، فقط دو روح دارد: يكي كه متعلق به اين دنياست و شكي در آن نيست، ديگري هم كه اديان باور دارند دوباره زنده ميشود، شبههناك است.
علاوه بر اينها گربه هميشه هنگام سقوط با پا روي زمين ميافتد، ولي آدم با همهٔ زواياي اعضاي بدنش ميافتد. اگر نُه بار گربهاي را از آپارتماني پايين بيندازيد، هر نُه بار خودش را روي پا نگه ميدارد و شايد بار نُهم بميرد، ولي آدمي فقط يك بار ميتواند مقاومت كند و معلوم هم نيست به كدام سو و چگونه روي زمين ميافتد، اما چيزي كه معلوم است اين است كه به احتمال بسيار زياد ميميرد.«
گفتم: «به نظر ميآيد يك روح هم براي آدمي زياد باشد.«
«چرا؟»
«چون زندگي آسان نيست.»