توضیحات درباره کتاب
ورشو در آستانهٔ زمستاني تلخ. در ايامي كه مقاومت در برابر رژيم پراكنده است و بيحاصل مينمايد، دو رفيق قديمي و مخالف رژيم به سراغ تادئوش كونويتسكي، شخصيت اصلي و راوي اين رمان درخشان، ميروند و به او پيشنهاد ميكنند كه، به منظور ابراز مخالفت با آن هرجومرج توتاليتري، خودش را جلوي ساختمان حزب كمونيست ــــ اين ساختمان زشت و هولناك، اين هديهٔ مردم روسيه، نماد سركوب در لهستانـــ آتش بزند.
كونويتسكي در باقيماندهٔ آن روز و بقيهٔ صفحات كتاب، دبهٔ بنزين در دست، در ورشويي پرسه ميزند كه هم فراواقعي و هم بيش از حد واقعي است. برخوردها و كندوكاوهاي او در بارهٔ فداكارياش او را به تأمل در بارهٔ سرنوشت خود و كشور محاصرهشدهٔ به ستوه آمـدهاش وامـيدارد. مـا تا پاراگـراف آخر نخواهيـم دانسـت كـه آيــا كونــويتسـكي تا تـه خط خواهد رفت يا نه.