توضیحات درباره کتاب
چگونه نوابغ، غولهاي دنياي تجارت صبحشان را ميگذرانند تا به موفقيتهاي بزرگ برسند.
فرمول سادهاي كه ميتوانيد به راحتي از آن براي زود از خواب بيدار شدن و بهره گيري از الهام براي رسيدن به يك روز بزرگ استفاده كيند .
روش قدمبهقدم براي استفاده از سكوت و آرامش صبح، ورزش كردن و رشد شخصي.
روشي براي بيدار شدن صبح زود از خواب، به منظور فكر كردن، ابراز خلاقيت و رسيدن به آرامش.
باشگاه ساعت پنجصبحيها» مفهوم و روشي است كه من آن را در مدتي بيش از بيست سال با موفقيت به كارفرمايان خبره، مديرعاملان شركتهاي بزرگ، فوق ستارههاي ورزشي، اسطورههاي موسيقي و اعضاي خانوادههاي موفق آموزش دادهام.
چگونه نوابغ، غولهاي دنياي تجارت صبحشان را ميگذرانند تا به موفقيتهاي بزرگ برسند.
فرمول سادهاي كه ميتوانيد به راحتي از آن براي زود از خواب بيدار شدن و بهره گيري از الهام براي رسيدن به يك روز بزرگ استفاده كيند .
روش قدمبهقدم براي استفاده از سكوت و آرامش صبح، ورزش كردن و رشد شخصي.
روشي براي بيدار شدن صبح زود از خواب، به منظور فكر كردن، ابراز خلاقيت و رسيدن به آرامش.
«كتابهاي رابين شارما به مردم در سرتاسر جهان كمك ميكند زندگياي عالي داشته باشند. ـ پائولو كوئليو
پيام نويسنده و اهداء كتاب
از اينكه اين كتاب را ميخوانيد سپاسگزارم. صميمانه اميدوارم كه اين كتاب به شكوفايي استعدادهاي شما كمك كند و تحولي قهرمانانه در خلاقيت، بهرهوري، موقعيت و خدمت به جهان هستي فراهم آورد.
«باشگاه ساعت پنجصبحيها» مفهوم و روشي است كه من آن را در مدتي بيش از بيست سال با موفقيت به كارفرمايان خبره، مديرعاملان شركتهاي بزرگ، فوق ستارههاي ورزشي، اسطورههاي موسيقي و اعضاي خانوادههاي موفق آموزش دادهام.
نگارش اين كتاب بيش از چهار سال وقت گرفته است. در اين مدت به ايتاليا، آفريقاي جنوبي، كانادا، سوئيس، روسيه، برزيل و مورستيوس سفر كردم. گاه كلمات به رواني نسيم تابستاني به قلم جاري ميشدند، گاه پرچم سفيد تهي شدن از خلاقيت را بالا ميبردم و در مواقعي از اين فرايند معنوي مسئوليتي فراتر از نيازهاي شخصي مرا به ادامة كار تشويق ميكرد.
در اين كتاب همة آن چيزهايي كه بايد مينوشتم را به رشتة تحرير درآوردهام. لازم ميدانم از همة كساني كه مرا در اين مهم ياري دادهاند تا «باشگاه پنجصبحيها» را بنويسم، تشكر كنم.
من متواضعانه اين كتاب را به شما خوانندة عزيز اهداء ميكنم. دنيا به قهرمانان بيشتري احتياج دارد. وقتي بتوانيد يكي از اين قهرمانان باشيد، چرا بايد انتظار بكشيد! از همين امروز شروع كنيد.
با عشق و احترام
رابين شارما
«تا ابد فرصت داريم كه پيروزيهايمان را جشن بگيريم، اما براي به دست آوردن اين پيروزيها، چند ساعتي بيشتر وقت نداريم.» - آمي كارميكل
«براي آنچه ارزشمند است، هرگز دير نيست. درمورد خودم بگويم كه خيلي زود است به آن كسي كه ميخواهم باشم برسم... اميدوارم آنطور كه ميخواهيد زندگي كنيد و اگر ميبينيد كه نميكنيد، اميدوارم اين توانمندي را داشته باشيد كه همه چيز را از نو شروع كنيد.» - اسكات فيتز جرالد
«براي آنها كه موسيقي را نميشنوند، كساني كه ميرقصند، ديوانه هستند.»
- فريدريش نيچه
فصل 1
اقدام خطرناك
تفنگ بيش از اندازه خشن، طناب دار بيش از اندازه قديمي و تيغة چاقو براي زدن رگ مچ دست، بيش از اندازه بيصداست؛ بنابراين اين سؤال مطرح است كه چه عاملي سبب شده است زندگي او كه زماني باشكوه و موفق بوده، بهسرعت با كمترين دردسر و بااينحال با حداكثر تأثيرگذاري به انتها برسد؟
تا همين يك سال پيش، شرايط تا حدود زيادي اميدواركننده بود. كارفرماي غول قسمت خود به شمار ميآمد؛ يك رهبر، يك بشردوست. او اواخر دوران 30سالگي را ميگذراند و سرپرست يك شركت فناوري بود كه آن را در خوابگاه خود در كالج بنيانگذاري كرده بود. او ميخواست با توليد كالاهايي كه مشتريان به آن احتياج داشتند، در بازار بروبيايي ايجاد كند.
اما حالا غافلگير شده بود و در اثر حسادت و خباثت ديگران كه مالكيت او را بر تجارتي كه عمري وقت صرف آن كرده بود، زير سؤال برده بودند، مجبور بود شغل ديگري براي خودش پيدا كند.
شقاوت اين حوادث براي كارفرما قابلتحمل نبود. در پسِ ظاهر خشك و سرد او، قلب دلسوزي ميتپيد. او احساس ميكرد زندگي به او خيانت كرده است؛ معتقد بود شايستة چيزي بيش از اينهاست.
به فكرش رسيد يك شيشه پر از قرص خواب بخورد. با خودش فكر ميكرد كه با خوردن اين قرصهاي خواب همه چيز بهراحتي تمام ميشود؛ بايد از اين درد و رنج نجات پيدا كند.
بعد نگاهش به چيزي روي بوفة از جنس بلوط در اتاقخواب يكسره سفيدش افتاد. بليتي براي شركت در يك همايش رشد و اعتلاي شخصي كه مادرش به او داده بود. كارفرما معمولاً به كساني كه در اين قبيل همايشها شركت ميكردند، ميخنديد و آنها را بالهاي شكسته خطاب ميكرد. ميگفت آنها دنبال يك مرشد كاذب ميگردند تا آنچه خود دارند را از او بگيرند.
شايد زمان آن رسيده بود كه در انكارش تجديدنظر كند. گزينههاي چندان زيادي نداشت؛ يا بايد به اميد رسيدن به آرامش در همايش شركت ميكرد، يا آرامش را در يك مرگ فوري و راحت جستوجو مينمود.