توضیحات درباره کتاب
حرفها و مهربانياش ديگر واقعي نبود. ميدانستم ميخواهد آرام آرام از زندگيام بيرون برود. به همين خاطر ديگر پاپيچش نشدم! ديگر ياد گرفته بودم كه عشق تحميل خود به ديگران نيست. ياد گرفته بودم كسي كه براي رفتن آمده ميرود و كسي كه ميخواهد برود هرطور شده ميرود. هرچه درها را به رويش ببندي و هرچه بهانه بياوري كاري از پيش نميبري. فقط ممكن است رفتنش را به تعويق بيندازي