توضیحات درباره کتاب
كتاب حاضر، مجموعهاي از داستانهاي فارسي است كه با زباني ساده و روان نگاشته شدهاند. در داستان «آبگوشت» ميخوانيم: «خيلي طول كشيد تا اين گزاره بهمان ثابت شود كه آبگوشت شاخ دارد. خانهمان داشت از بيخ و بن كنفيكون ميشد كه يكهو شاخكهاي مامانم جنبيد و فهميد ما از آن خانوادهها هستيم؛ از آنها كه وقتي آبگوشت ميخورند، پاچه هم را ميگيرند و از گلوگردن همديگر آويزان ميشوند و ميپرند به هم. چاقوچله نبوديم. حتي يكجورهايي ريقو هم بهحساب ميآمديم. من و «بهروز» بهاضافه مامان و بابايمان سرجمع صد و پنجاه كيلو هم نميشديم».