توضیحات درباره کتاب
كتاب حاضر، رماني پيچيده و مدرن با فضايي تعليقي و پايانبندي بينهايت غافلگيرانه است كه بعيد است به اين آساني فراموشش كنيد. داستان با پرداخت مناسب شخصيتها و توصيف عميقترين احساسات و افكار آنها و همچنين با بيان دقيق جزئيات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه ميكند. در بخشي از داستان ميخوانيم: «پدرم آخرين چمدانش را روي صندلي عقب مرسدس گذاشت و استارت زد. بعد يك تپانچه درآورد و توي سينهام شليك كرد. من در باغچه ايستاده بودم و افتادم. سوراخ گلوله باز شد و قلبم از قفسه سينه درآمد و وسط گلها افتاد. خون شتك زد از زخم بازم، بعد از چشمهايم، از گوشهايم، دهنم».