توضیحات درباره کتاب
يك روز آقا خرگوشه، آقا روباهه و آقا خرسه، زميني را براي كاشتن تميز ميكردند. هوا گرم بود و آقا خرگوشه خسته شد و براي استراحت كنار چاهي رفت كه سطلي در آن آويزان بود. او به خاطر خنگي داخل سطل پريد، اما سطل به پايين چاه رفت. آقا خرگوشه ترسيده بود. آقا روباهه، ميدانست آقا خرگوشه به چاه رفته است. اما او فكر ميكرد كه آقا خرگوشه براي يافتن گنجي رفته است و نقشهاي دارد. روباه سر چاه آمد و خرگوش به او گفت كه دارد در آب ماهي ميگيرد و به آقا روباهه نيز پيشنهاد داد كه به پايين برود. روباه داخل سطل ديگري پريد و وقتي ميخواست پايين برود سطلي كه آقا خرگوشه در آن بود، بالا آمد. آقا روباهه پايين رفت و خرگوش به بالا رسيد و بيرون پريد. مجموعة حاضر، حاوي 24 داستان كوتاه از نويسندگان جهان براي گروه سني «ج» به نگارش درآمده است. عنوانهاي برخي از اين داستانها عبارتاند از: پستچي پرنده، پرحرف، چمنها را نچين، همهچيدان، خري كه ميتوانست دنيا را فتح كند.