توضیحات درباره کتاب
طي فرمانرواي پارسيان، يونانيان بسياري بودند كه با هدايايي براي سايبل ـ الهة سياه ليدي ـ به سارديس آمدند و در كارهاي پنهان و شرمآورش نقشي عهدهدار شدند. هنگامي كه تورمس به جنگ با مردان آتن رهسپار ميشود، يونانيان به او ميقبولانند كه آن شورش و جنگ عليه پارسيان، در واقع جنگ با كرة مقدس عليه الهگان تاريكي است. تورمس، معبد سايبل را به آتش ميكشد، ولي در همان لحظه بادي شديد شروع به وزيدن ميكند و آتش به سرعت در آن بخش از شهر گسترش مييابد و تمامي ساروديس به آتش كشيده ميشود و بسياري از اهالي ليدي در آتش ميسوزند. تورمس به دلفي ميرود تا از كاهن معبد بخواهد كه در موردش داوري كند، اما او بر خلاف گناهي كه انجام داده سرمستي و شعفي بر وي غالب ميشود و پايكوبان خود را به معبد ميرساند و تصميمي كه كاهنان در مورد او ميگيرند باعث به وجود آمدن ماجراهايي در زندگي او ميشود. در اين كتاب داستان زندگي تورمس، اهل افسوس، كه جرم او آتشزدن سارديس است به تصوير كشيده شده است.