توضیحات درباره کتاب
صبح، يك شيشه بزرگ شكسته، نزديك كيسه زباله همسايهمان بود. دوستم گفت: «واي، چقدر تيز است!» من گفتم: «كاش عمو رفتگر زودتر بيايد آن را ببرد.» ناگهان گربه داخل كوچه، آرام كنار ما آمد، با مهرباني ما را نگاه كرد و به حرفهاي ما گوش داد. دوستم، خود را روي گربه خم كرد و گفت: «يك وقت به شيشه شكسته نزديك نشوي. گوشت را ميكشم» گربه از حرف دوستم ناراحت شد. يك ميوي خيلي غمگين كرد و از آنجا رفت. من هم از دوستم ناراحت شدم و به او گفتم: «كارخيلي بدي كردي». بعد، به سرعت به خانه برگشتم. هنوز دلم براي گربه ميسوخت، اما خيالم راحت بود كه ديگر گريه نميكند چون من هم دوستم را با كار بدي كه كرد تنها گذاشته بودم. اين داستانك با عنوان «گربۀ غمگين» به همراه پنج داستانك ديگر در مجموعۀ حاضر فراهم آمده است. عناوين داستانها عبارتاند از: الا كلنگ بامزه؛ دست مهربان؛ هديۀ من؛ توي آسمان قفس نيست؛ و چه چكمههاي خوبي.