توضیحات درباره کتاب
بعدازظهر به كتاب قصهام نگاه ميكردم. داخل كتاب يك مار زبانش را بيرون آورده بود و فشفش ميكرد. من هم با خوشحالي براي او فشفش كردم. مار مرا با اخم نگاه كرد! انگار خوشش نميآمد من فشفش كنم. من آن صفحه را ورق زدم. در صفحه بعد مار، پشت يك سنگ رفته بود و براي خودش فشفش ميكرد. من كتاب را بستم و آن را روي زمين گذاشتم. بعد هم رفتم كنار پنجره و با گنجشكها حرف زدم. آنوقت، مار، پشت آن سنگ تنها ماند و ديگر هيچكس به صداي فشفش او گوش نكرد. اين داستانك با عنوان «مار اخمو» به همراه پنج داستانك ديگر تحت اين عناوين در مجموعۀ حاضر به چاپ رسيده است: جايي كه گربهها دوستش دارند؛ آشتي؛ خانم آسمان؛ خلبان باهوش؛ و آبي.