توضیحات درباره کتاب
اين مجموعه حاوي ده داستان كوتاه معاصر فارسي تحت اين عناوين است: "ليليومهاي زرد"، "همهش پنج دقيقه فرقشه"، "كاش همونجا دور زده بوديم"، "پارك چيتگر"، "من عاشق آدمهاي پولدارم"،"فقط ميخواستم باهات شوخي كنم"، به نظر من كه هيچجاي دنيا لاهيجان نميشه"،" پردهاي سفيد"، "جناب نويسنده" و "گرگ خونآشام". ماجراي "من عاشق آدمهاي پولدارم" از اينقرار است: يكي از مردان پولدار تهراني در ترافيك شمال شهر پشت فرمان نشسته است. غرق در افكار خود، بعد از چهارراه پاركوي دختر جواني را ميبيند كه كنار خيابان ايستاده است. جلوي اوترمز كرده و سوارش ميكند. راننده سر صحبت را با دختر باز ميكند. دختر از علايقش سخن ميگويد. علايق دختر داشتن ويلايي بزرگ در رامسر، ماشين بسيار شيك، خانهاي وسيع در شمال شهر و... است. دختر به راننده ميگويد: ظاهر شما نشان ميدهد كه كارخانهدار باشيد يا رئيس شركت كامپيوتري و از اين قبيل كارها. راننده به دختر ميگويد كه من شريك كس ديگري هستم. راننده به دختر پيشنهاد ميدهد كه با يكديگر به رستوران پيتزافروشي رفته و غذايي بخورند دختر موافقت ميكند اما به اين شرط كه اول به خانه بروم و به پدر و مادر اطلاع دهد. راننده با راهنمايي دختر كنار خياباني پارك ميكند و منتظر ميماند. دختر وارد كوچهي باريك كنار خيابان ميشود. مدتي ميگذرد اما از دختر خبري نميشود و...