توضیحات درباره کتاب
اين كتاب به شرح گسترهي جغرافيايي جادهي ابريشم و تاكيد آن بر دينهاي مختلفي نظير اسلام و مانويت اختصاص دارد. "جادهي ابريشم" نه يك جاده بلكه جادههاي بسياري بود. در واقع شبكهاي از جادههايي بود كه عموما رو به شرق و غرب ميرفت، اما شاخههايي از آن نيز به درون ايران جنوبي و استپهاي شمال اوراسيا و به جنوب هندوكش تا شبهقارهي هند كشيده ميشد. گويا "ريشتوفن" اولين كسي در تاريخ بود كه راههاي بري يا كاروانرو را به صورت مفهوم "جادهي ابريشم" درآورد. جادهي ابريشم تنها يك مسير نبود كه در طول آن دينها به شرق رفته باشند بلكه اين جاده همچون آداب گذر شكلدهنده و دگرگونكنندهاي بود كه هيچ ديني در پايان اين سفر دست نخورده باقي نميماند. به عنوان مثال مانويت كه در غرب[آسيا و روم] زيرزميني شده بود، در قرن هشتم به شكل يك نيروي سياسي قوي در تركستان شرقي ظاهر ميشود. سپس به تدريج با تودهي بيشكل دين عاميانهي چيني ميآميزد. مسيحت نستوري كه به عنوان بدعت و رفض از قلمرو بيزانس رانده شده به شرق ميرود و صدهاهزار تن از اقوام استپ ارواسيايي را زير نفوذ خود ميگيرد و قرنها بعد به شكل كابوس اولين داعيان كاتوليك چين ظاهر ميشود. اسلام كه به نيروي توفيق نظامي اعراب پيش برده شده بود، در قرن هشتم ميلادي در جادهي ابريشم ظاهر ميشود و به صورت مستقيم و غير مستقيم مثل اديان گذشته از طريق تجارت به سمت شرق پيش ميرود. در آغاز آيين "تنتره" حدود قرن پنجم يا ششم ميلادي به شكل جنبشي در هند شرقي آغاز ميشود و قرن هشتم ميلادي رهروان هندي مثل "سيهه" و "وجره بودي" اين آيين را به چين ميبرند.