توضیحات درباره کتاب
اين كتاب، گفتوگوي مردي است با خداوند كه در طي آن به ارتباطي منحصر به فرد با خداوند، دست مييابد. او خاطرنشان ميسازد كه وظيفهي ماست كه به خداوندجواب دهيم و گفتوگوي خاص خودمان را با او شروع كنيم و با شنيدن و پاسخ دادن، با پرسش و جواب، ارتباطمان با خدا تحكيم ميشود. در خلال زمان، گفتوگويمان عميق و به دوستي بدل ميشود؛ ارتباطي صميميتر، غنيتر و كاملتر. در بخشي از اين گفتوگوها آمده است: "من هميشه حضور دارم، در زندگي تو. اما هروقت كارهاي زير را انجام بدهي، حضور ما را بسيار آگاهانهتر حس خواهي كرد. وقتي از صميم قلب، لبخند بزني يا عشق بورزي يا آواز بخواني يا برقصي يا بنويسي. اين عاليترين شكل وجه بودن من است و هروقت تو اين ويژگيها را بروز دهي، وجود مرا متجلي ساختهاي. منظورم دقيقا همين است كه ميگويم. يعني مرا از جلد خود بيرون كشيدهاي. حقيقت اين است كه من هميشه در درون تو هستم و تو فقط در اين گونه لحظات از وجود من آگاه ميشوي".