توضیحات درباره کتاب
«اگر آدم صداي تاب خوردن آونگ را نشنود، زمان به چه درد ميخورد؟ دوست داشتم با اين شيء ظريف صحبت كنم كه نيمگام به پس برميداشت و نيمگام به پيش.»
« ساعت بغداد » نوشتۀ شهد الراوي مخاطبش را به سفري در تاريخ ميبرد؛ به عراق. دختر جواني سير زندگياش را از دهۀ نود تا اوايل قرن بيستويكم بازگو ميكند. از روزگاري پرتلاطم و آبستن حوادث (جنگ خليج فارس) و عراقي كه به واسطۀ سلطهاش بر كويت بايد تاوان جاهطلبياش را بدهد. تاواني كه با تحريمهاي اقتصادي سازمان ملل همراه است و دوران تازهاي را رقم ميزند. دوراني كه براي ساكنانش نيز پيامدهايي دارد و انتخاب هايي گريزناپذير.
« شهدالراوي » در داستانش از شهري سخن مي گويد كه بهشتي خيالي است؛ دست ساز است و بهره گرفته از رئاليسم جادويي. رئاليسم جادويي كه رمان با بهره گيري از آن دلنشين و خواندني شده است.
قهرمانان كه از قشر زنان و دختران جامعه انتخاب شده اند، آرزوهاي بزرگي در سر دارند و ميخواهند سري در سرها دربياورند. آنها نسخهاي از اثر جاويدان ماركز بزرگ (صدسال تنهايي) را دست به دست مي كنند و خود را در بازسازي تخيلي گذشتۀ كلمبيا رها مي كنند. داستان با آلام و عشق ها و روياهاي آيندۀ آنان پيش ميرود.
ساعت بغداد با ترجمۀ مهدي غبرائي جايزۀ كتاب برگزيدۀ جشنواره بين المللي ادينبرو(2018) را به دست آورده است. اثري كه اميد و آينده (تاريخ فردا) را در خلال داستان جذابش مدنظر دارد و از تاريخي سخن مي گويد كه بايد آن را از فراسوي ويراني ساخت و از پارچۀ آن جامه اي نو بافت:
«گاهي چيزهايي هست كه نمي فهميم و معنايشان را مي دانيم، نه از راه كلمات، بلكه پيش ازاينكه ديگران به ما بگويند، معنايش در درون ماست.»
پشت جلد :
بغداد 1991. جنگ خليج فارس به راه افتاده.
دو دختر كه از بيم حملۀ هوايي به پناهگاه رفتهاند، داستان تعريف ميكنند تا از ترس و تاريكي بگريزند و دوستي عميقي بينشان پا ميگيرد. اما بمب ها همچنان ميريزند و دوستان به ناگزير از كشور مي گريزند؛ دخترها ناچارند با اين حقيقت روبرو شوند كه زندگيشان هرگز مانند گذشته نخواهد شد.
اين رمانِ گزنده كه اولين اثر نويسنده است، نشان مي دهد بزرگ شدن در شهري كه رفتهرفته پيش چشمانت رو به ويراني است، چگونه است و چطور بچه ها ميتوانند در دشوارترين زمانها انعطافپذيري و مقاومتي عظيم از خود نشان دهند.