توضیحات درباره کتاب
رمان رستاخيز را لئو تالستوي در سال 1899 به چاپ رسانده است. مترجم اين كتاب سروش حبيبي است. همسر تولستوي در مورد اين كتاب ميگويد: «رستاخيز حاصل زندگي و در واقع زندگينامهي خود تولستوي است.» تولستوي اين اثر را براي نشان دادن ناعادلانه بودن قوانين نهادينهشده توسط بشر و رياكاريهاي كليسا نوشته است. اين كتاب همچنين فلسفهي اقتصادي را مورد بررسي قرار ميدهد. تولستوي در اواخر عمر بسيار طرفدار اين نظريه بود.
داستان رستاخيز در مورد عذاب وجدان جواني ثروتمند به نام نخلدوف است. او در دورهي جواني خود به دختري به نام ماسلوا تجاوز ميكند و باعث ميشود كه او شغل خود را از دست بدهد و مسير زندگياش تغيير كند و به روسپيگري روي آورد. سالها بعد دوباره همديگر را ميبينند و اين بار دختر در منجلاب تاريكتري گرفتار شده است. آنموقع سعي ميكند از موقعيت خود استفاده كرده و ماسلوا را نجات دهد؛ اما همين كار باعث ميشود چشمانش باز شود و سراغ زندانيان ديگر نيز برود و به داستان زندگي آنان نيز گوش دهد. اينجاست كه متوجه ميشود به دليل بسياري از بيعدالتيها و قوانين نادرست، دنياي بزرگي از ظلم و رنج براي قشري از جامعه به وجود آمده است.
رستاخيز در فروش اوليهي خود حتي از دو كتاب مشهور تولستوي يعني «جنگ و صلح» و «آناكارنينا» پيشي گرفت. بسياري از منتقدان، شخصيتهاي اين كتاب را تكبعدي دانستهاند. البته اين موضوع به اين معني است كه در آن دوره، تولستوي سبكي از نوشتن را آغاز كرده بود كه به درونمايهي داستان بيشتر از جزئيات ظريف اثر اهميت ميداد.