توضیحات درباره کتاب
مطمئناً تاريخ اروپا از قرن بيستم آغاز نميشود، اما اين قرن براي اروپا نقطهٔ عطفي بود كه به پيدايش آميزهاي از ملتـــ دولتها انجاميد. اين ملتـــ دولتها كوشيدند هويتي را كه زاييدهٔ قرنها تاريخ مشترك بود، در قالب واحدي منسجم بريزند؛ فرايندي كه تنها در طليعهٔ قرن بيستويكم به ثمر نشست.
واقعيت اين است كه هويت اروپايي پيش از اين كه اروپاييان از آن آگاهي يابند، وجود داشت. اين هويت بر مبناي لايههاي فكريِ به ميراث نهادهشده از انديشهٔ يونان، ساختار حقوقي دولت رومي، مسيحيت، انقلاب اومانيستي و ثمرهٔ آن و نيز تفكر انتقادي، در بطن جنبشي عظيم شكوفا شد كه از قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم انسان را در مركز تأسيس اجتماع قرار داد و او را از كليهٔ پيامدهاي آن منتفع ساخت.
در اثر حاضر به حوادث و زنجيرههاي پياپي اتفاقات و احتمالاتي كه در بين دو جنگ بهوقوع پيوست و مخصوصاً روابط پر از حوادث خطرناك و دردآفرين موجود بين كشورها اشاره شده است. حوادث بعد از جنگ جهاني اول، اروپا و ديگر قارهها را بهسوي جنگ جهاني ناخواستهاي سوق داد كه پيامدهاي بيشمار و ناگوار آن هنوز ادامه دارد.
در ماه اوت ۱۹۱۴ م جنگ عظيمي در اروپا بين آلمان، رهبر دول محور، و نيروهاي متفقين به رهبري فرانسه و بريتانيا درگرفت. هيچ يك از دو طرف نتوانستند به پيروزي كامل دست يابند و جنگ تا چهار سال بطول انجاميد. پيش از پيروزي متفقين در نوامبر ۱۹۱۸ حدود ۱۰ ميليون نفر كشته شدند. وقتيكه در ماه اوت ۱۹۱۴ جنگ اعلام شد، ميليونها تن از مردم شادمان در خيابانهاي شهرهاي مهم اروپا شروع به رقص و پايكوبي نمودند. مردم تصميم حاكمان خود براي رفتن به جنگ مورد حمايت قرار دادند. مردان جوان داوطلب براي جنگيدن، هجوم ميآورند. با اين وجود، صحنههاي دهشت انگيز جنگ جهاني اول، نگرش مردم به جنگ را تغيير داد. يك نسل كامل از مردان جوان به خاك و خون كشيده شدند.
جنگ جهاني اول، چهار امپراتوري را نابود ساخت، امپراتوري آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوري جايگزين آن شد. امپراتوريهاي شكست خورده اتريش - مجارستان و عثماني هر دو از هم گسيختند و امپراتوري روسيه نيز بدست انقلابيهاي بلشويك افتاد