نمايش‌نامة «سوء تفاهم» اثر «آلبركامو» در سه پرده به نگارش درآمده است. در اين نمايش‌نامه دو زن، يكي مادر و ديگري دخترش مارتا در دهكده‌اي دورافتاده واقع در سرزميني دلگير و باير، مسافرخانه‌اي داير كرده‌اند. براي اين كه بتوانند از اين سرزمين بگريزند، مسافران تنها را مي‌كشند و پولشان را برمي‌دارند. اين كار ادامه دارد تا روزي كه يكي از مسافران به نام «ژان» كه پسر همين خانواده است و پس از غيبت طولاني و ثروتمند شدن به طور ناشناس به مسافرخانه آمده است، به دست آنها كشته و جنازه‌اش به رودخانه افكنده مي‌شود. پس از پي‌بردن به حقيقت ماجرا، مادر نمي‌تواند به زندگي ادامه دهد و براي پيوستن به پسرش، خود را در رودخانه مي‌افكند. مارتا نيز خود را حلق‌آويز مي‌كند. در اين نمايش‌نامه مضامين اصلي اگزيستانسياليسم آشكار است؛ جدايي و قطع‌ علاقة خداوند از بندگانش و به خصوص تنهايي مطلق انسان.