توضیحات درباره کتاب
در رمان جاده، پدري به همراه پسر خود، با يك چرخ دستي و يك تفنگ براي يافتن زندگي بهتر به سوي جنوب در حركت هستند. در سرزمين آنها بيشتر آدمها در انفجار اتمي عظيمي جان باختهاند و آنها كه زنده ماندهاند، يا عضو دستة جنايتكاران بيرحم و آدمخوار شدهاند، يا زبالهگردهايي هستند تنها و بعضا خطرناك. صداي فرياد جنونآميز مقتولان به گوش ميرسد. طبيعت سوخته و مرده و تمدن بشري از بين رفته است. نظم و قانوني حكمفرما نيست. پدر و پسرك از گرسنگي در سرزمين غارتشده با مرگ فاصلهاي ندارند.