توضیحات درباره کتاب
پنير گرفته و جلوي بانك منتظر اتوبوس ايستاده بودم. موتورسواري كه فكر ميكرد قالب پنير، بستة پول است، به بهانة گرفتن هزار تومان پول خرد، پنير پانصدتوماني را از من قاپيد و رفت. اين شيوة پول درآوردن را آموختم و بارها اين كار را كردم. روزي در كوچهاي پول مردي را كه فقط ظاهرش شبيه به معتادان بود و در واقع معتاد نبود پيدا كردم و او هركاري كرد پولش را پس بدهم، داد و فرياد راه انداختم و او را مقابل مردم معتاد جلوه دادم. حالا او تصميم گرفته به خاطر كاري كه كردم، پولش را پس بگيرد. مجموعة حاضر مشتمل بر داستانهاي كوتاهي تحت عنوان پنير، قضية فيثاغورث با يك صفر دو گوش، من و تو، در كنار هم، آلبوم، عكس فوري با نان سنگك و... است. داستان مذكور، «پنير» نام دارد.