توضیحات درباره کتاب
«فرزانه» در يك خانوادة مرفه زندگي ميكرد. براي ازدواج به دنبال مردي بود كه او را به خاطر خودش و نه براي ثروت پدرش بخواهد. «علي»، پسرعمة او از كودكي به او علاقمند بود و با بزرگتر شدنشان اين علاقة يكطرفه بيشتر ميشد. تا اين كه به خواستگاري فرزانه رفت و جواب منفي شنيد. بعد از آن فرزانه در دانشگاه با «رامين» آشنا شد كه از يك خانوادة خيلي معمولي بود. پدر و مادرش با ازدواج او و رامين سخت مخالفت و تهديد كردند كه او را از ارث محروم ميكنند، اما آن دو به هم علاقمند بودند. تا اين كه علي از رابطة آنها باخبر شد و اغلب اوقات جلوي دانشگاه با رامين درگير ميشد. بعد از مدتي علي به خانوادة رامين رازي دربارة گذشتة فرزانه گفت كه سرنوشت او را تغيير داد. اين سرگذشت يكي از افرادي بود كه خانم «گلشن» در قالب داستان براي مجلهها تهيه ميكرد. در ادامة داستان سرنوشت افراد ديگر نيز مطرح شده است.