توضیحات درباره کتاب
"سارا" هفت ساله بود كه پدرش او را براي رفتن به مدرسه از هندوستان به انگلستان برود و خود به هندوستان بازگشت. مدير مدرسه خانم "مينچين" نام داشت. خيلي زود همه بچهها با سارا دوست شدند. چهار سال گذشت و هنگامي كه جشن تولد يازدهسالگي سارا برگزار شد خبر رسيد كه پدر او از دنيا رفته و هيچ ثروتي از او باقي نمانده است. خانم مينچين ناراحت شد، چون تصور ميكرد سارا ديگر پدري ندارد كه به او پول بدهد. از آن پس خانم مينچين سارا را به اتاق زير شيرواني فرستاد و به او اجازه درس خواندن نداد و گفت: "اگر بخواهي اينجا بماني، بايد كاركني". اما مدتي بعد سرنوشت سارا تغيير كرد و از يك دختر فقير، دوباره به يك دختر ثروتمند تبديل شد، زيرا پدرش براي او ثروت فراواني به ارث گذاشته بود. فرداي آن روز، سارا از مدرسه خانم مينچين رفت و هرچه خانم مينچين اصرار كرد فايدهاي نداشت، زيرا او نامهربانيهاي خانم مينچين را فراموش نكرده بود.