توضیحات درباره کتاب
"سنگهاي گرسنه" داستان دو جوان است كه در طي مسافرتي، در قطار، با مردي همسفر ميشوند كه براي آنها از زماني حكايت ميكند كه به عنوان مامور در منطقهاي دورافتاده در هند، به كار مشغول بوده و با وجود هشدارهاي مردم محلي در قصري سنگي و قديمي ساكن ميشود كه معروف است طلسم شده و نبايد شبها در آن خوابيد. مرد بيتوجه به اين سخنان، تصميم ميگيرد كه حتما شبهايش را در آن خانه بگذراند ولي هر شب اتفاق تازهاي افتاده و او احساس ميكند كه كمكم تحت تاثير جادوي منزل قرار گرفته است. با وجود ترسي كه بر مرد حاكم شده، اما گويي نيرويي عجيب هر شب او را به سوي آن مكان ميكشد و كاري از وي ساخته نيست. درست در همين قسمت داستان است كه مرد راوي يكي از دوستان خويش را ديده و به كابين وي نقلمكان ميكند و دو جوان، مسحور از داستان نيمهاي كه شنيدهاند، بر جاي ميمانند. كتاب حاضر از هفت داستان كوتاه هندي با عنوان سنگهاي گرسنه؛ اسكلت؛ جواهرات گمشده؛ تغيير؛ توبه؛ قاضي؛ و خود متواضع تشكيل شده است.