توضیحات درباره کتاب
در شهري كوچك، سگي به نام "لاسي" زندگي ميكرد كه بسيار باهوش بود. او هر روز ساعت چهار بعد از ظهر به مدرسه ميرفت تا صاحبش ـ جيم ـ را به خانه بازگرداند، اما روزي لاسي به مدرسه نرفت، زيرا پدر جيم به دليل نياز به پول ناچار شده بود او را به آقاي "لودينگ" بفروشد. جيم از اين پيشامد بسيار ناراحت شد. لاسي نيز از وضع پيش آمده بسيار ناراضي بود، به طوري كه قلادهاش را پاره كرد و به نزد جيم بازگشت. به همين دليل آقاي لودينگ لاسي را به املاكاش در شمال، كه در مكاني بسيار دور قرار داشت، فرستاد. اما لاسي از آنجا نيز فرار كرد و پس از تحمل مشقات بسيار بار ديگر نزد جيم بازگشت و آقاي لودينگ با مشاهدۀ وضع پيش آمده تصميم خويش را تغيير داد.