توضیحات درباره کتاب
غرب يك موجود متعين نيست كه در جاي معين قرار گرفته باشد و بتوان به آن اشاره كرد. به نظر برخي محققان، غرب رويدادي است كه با ظهور فلسفه آغاز شده است. اگر اين تعبير موجه باشد، بايد گفت تاريخ فلسفه ادوار دارد و ما اكنون در مرحلهي بسط تام و تمام غرب هستيم. غرب در اين مرحله به صورت تجدد ظاهر شده است. منظور از تجدد، شرايطي است كه در آن بشر، خود را لايق تصرف در موجودات يافته و به نظرش رسيده كه ميتواند با فكر و راي خويش همهي امور را چنان كه بايد سر و سامان دهد. غرب يك نسبت است؛ نسبتي كه بشر در آن خويش را مرجع علم و عقل و قدرت و ملاك خير و زيبايي دانسته است. بر طبق اين راي، علم و خردمندي و قدرت و نظام و نزاكت و هنر و قهر و خشونت غرب، همه فرع اين نسبت است و فرع را با معلول و نتيجهي مادي و حتي منطقي نبايد اشتباه كرد. يكي از نامهاي اين فرع يا جلوهاي از جلوههاي آن عقلانيت است و بنابراين اگر گفتهاند كه تجدد يعني عقلانيت، سخنشان، سخن غير موجهي نيست. كارها در شرايط فعلي، اين است كه در باب غرب و موضوع خويش در عالم غربزده بينديشيم و اولين قدم در اين راه اين است كه بدانيم قضيه يك قضيهي صرفا سياسي نيست. در مجموعهي حاضر مقالاتي از نگارنده در باب "ماهيت غرب از ديدگاهي تاريخي" فراهم آمده است. عناوين برخي از اين مقالات، بدينقرار است: طرح پرسش غرب؛ ملاحظاتي در باب شرايط امكان شناخت غرب؛ ادوارد سعيد و شرقشناسي؛ ملاحظاتي دربارهي شرقشناسي؛ غرب و بحران هويت در ايران معاصر؛ فلسفهي معاصر؛ هنر و زيبايي در دوران تجدد؛ مركز و پيرامون: دستاورد تاريخ غربي؛ تبادل و تهاجم فرهنگي؛ و چرا به غرب و دربارهي غرب ميانديشيم. در بخش ضميمهي كتاب نيز نظر علامه طباطبايي دربارهي غرب درج گرديده است.